English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3693 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mend U مرمت کردن درست کردن
mended U مرمت کردن درست کردن
mends U مرمت کردن درست کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
repaired U مرمت کردن
repair U مرمت کردن
darn [conservate] U مرمت کردن
reclaim U مرمت کردن اصلاح کردن
reclaims U مرمت کردن اصلاح کردن
reclaiming U مرمت کردن اصلاح کردن
reclaimed U مرمت کردن اصلاح کردن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
mended U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mend U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to adapt [to] U جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به]
mends U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to pattern out U ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
labourvt U بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
dresses U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dress U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
To do up the room. U اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
to touch off U با شتاب درست کردن زودرسم کردن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
repaired U درست کردن جبران کردن تعمیر
repair U درست کردن جبران کردن تعمیر
devised U درست کردن اختراع کردن
regulates U میزان کردن درست کردن
devises U درست کردن اختراع کردن
regulating U میزان کردن درست کردن
emend U تصحیح کردن درست کردن
regulated U میزان کردن درست کردن
straighten U درست کردن مرتب کردن
emending U تصحیح کردن درست کردن
emends U تصحیح کردن درست کردن
straightened U درست کردن مرتب کردن
to make up U درست کردن تکمیل کردن
straightening U درست کردن مرتب کردن
regulate U میزان کردن درست کردن
straightens U درست کردن مرتب کردن
devise U درست کردن اختراع کردن
devising U درست کردن اختراع کردن
righting U درست کردن اصلاح کردن
integrates U کامل کردن درست کردن
righted U درست کردن اصلاح کردن
integrate U کامل کردن درست کردن
right U درست کردن اصلاح کردن
composes U درست کردن تصنیف کردن
integrating U کامل کردن درست کردن
adapts U جور کردن درست کردن
adapting U جور کردن درست کردن
compose U درست کردن تصنیف کردن
fix U درست کردن پابرجا کردن
fixes U درست کردن پابرجا کردن
emended U تصحیح کردن درست کردن
gulleys U درست کردن
indite U درست کردن
fabricating U درست کردن
concocted U درست کردن
fabricates U درست کردن
fabricated U درست کردن
to get up U درست کردن
to sct aright U درست کردن
make U درست کردن
make up U درست کردن
to set U درست کردن
manufacture U درست کردن
gullies U درست کردن
to set to rights U درست کردن
gully U درست کردن
concoct U درست کردن
to set in order U درست کردن
weaves U درست کردن
weave U درست کردن
manufactures U درست کردن
manufactured U درست کردن
fabricate U درست کردن
trim U درست کردن
trimmest U درست کردن
cleaned U درست کردن
makes U درست کردن
trims U درست کردن
to riven laths U یا درست کردن
to put in to shape U درست کردن
to fix up U درست کردن
redd U درست کردن
clean U درست کردن
cleanest U درست کردن
cleans U درست کردن
fix up U درست کردن
set in order U درست کردن
to cleanvp U درست کردن
to put to rights U درست کردن
set right U درست کردن
adapt U درست کردن
correct U درست کردن
fashioning U درست کردن
concocting U درست کردن
fashion U درست کردن
fashioned U درست کردن
correcting U درست کردن
to erect into U درست کردن از
concocts U درست کردن
buildings U درست کردن
builds U درست کردن
fashions U درست کردن
fettle U درست کردن
build U درست کردن
corrects U درست کردن
shape U درست کردن
shapes U درست کردن
stage craft U فن درست کردن نمایش
manipulate U با دست درست کردن
manipulate U با استادی درست کردن
manipulates U با دست درست کردن
strike off U بی زحمت درست کردن
team U دسته درست کردن
teams U دسته درست کردن
dress U درست کردن لباس
dresses U درست کردن لباس
corn popping U درست کردن چس فیل
die sink U خزینه درست کردن
roughcast U اجمالا درست کردن
ponds U حوض درست کردن
manipulated U با دست درست کردن
manipulates U با استادی درست کردن
hedged U خاربست درست کردن
hedge U خاربست درست کردن
reconditions U دوباره درست کردن
reconditioned U دوباره درست کردن
manipulated U با استادی درست کردن
recondition U دوباره درست کردن
hedges U خاربست درست کردن
to make something U چیزی را درست کردن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
pond U حوض درست کردن
vint U درست کردن یا ریختن
exact U تحمیل کردن بر درست
To put things straight(right). U کارها را درست کردن
orthoepy U فن درست تلفظ کردن
scramble U املت درست کردن
to toss up U زود درست کردن
frame U پاپوش درست کردن
exacts U تحمیل کردن بر درست
scrambling U املت درست کردن
re form U دوباره درست کردن
exacted U تحمیل کردن بر درست
scrambled U املت درست کردن
scrambles U املت درست کردن
dowel U میخچه درست کردن
railroads U پاپوش درست کردن
image erection U درست کردن تصویر
to mill flour U ارد درست کردن
blow down U بافوت درست کردن
railroad U پاپوش درست کردن
to weave a plot U دوزوکلک درست کردن
to word up U کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
orthopaedy U فن درست کردن انامهای ناقص
extemporising U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporize U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
to hammer out U ساختن بکوشش درست کردن
spells U املاء کردن درست نوشتن
spelled U املاء کردن درست نوشتن
to check up U درست رسیدگی یاحساب کردن
extemporizing U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizes U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporised U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporized U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
spell U املاء کردن درست نوشتن
extemporises U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
agrees U ترتیب دادن درست کردن
organizing U تشکیلات دادن درست کردن
agree U ترتیب دادن درست کردن
vaults U گنبد یاطاق درست کردن
organises U تشکیلات دادن درست کردن
top a gap U رخنهای راگرفتن درست کردن
to play up U درست و حسابی بازی کردن
he is blowing glass U شیشه را با فوت درست کردن
rigs U با خدعه وفریب درست کردن
to put up U زنانه درست کردن جادادن
geometrize U با قواعد هندسی درست کردن
rig U با خدعه وفریب درست کردن
agreeing U ترتیب دادن درست کردن
to put up ones hair U مویاگیس خودرازنانه درست کردن
organising U تشکیلات دادن درست کردن
organizes U تشکیلات دادن درست کردن
organize U تشکیلات دادن درست کردن
vault U گنبد یاطاق درست کردن
rigged U با خدعه وفریب درست کردن
to tick U کار کردن به نحوه ویژه یا درست
addled <adj.> U گیج و ناتوان در درست فکر کردن
to roll a huge snowball U گلوله بزرگی از برف درست کردن
To fake an oil – painting . U یک تابلوی نقاشی قلابی درست کردن
to set up somebody [for something] U پاپوش درست کردن برای کسی
to frame someone U پاپوش درست کردن برای کسی
to spin out U امتداد دادن مفصلا درست کردن
orthopaedic U مربوط بفن درست کردن اندامهای ناقص
straight from the horse's mouth <idiom> U درست از خود شخص نقل قول کردن
melodramatist U کسیکه کارش درست کردن melodrama باشد
osteoclasis U استخوان شکنی برای درست کردن اندان ناقص
Recent search history Forum search
1Potential
1A hero can affect on the people.
1strong
1To be capable of quoting
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1Arousing
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1pedal pamping
1construed
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com